زندگی ما روزی شروع می شود، ما سوار آن قطار می شویم و روزی هم پیاده می شویم. در این قطار هزارها مسافر وجود دارد.همه ی مسافرها روزی سورا می شوند و پس از مدتی پیاده می شوند.در این مدتی که آن را زندگی می نامند به فکر خودشان خیلی کارها می کنند اما وقتی در آخر یک روز در مورد کارهایی که کرده اند از آن ها سوال می شود و دلیل آن ها را ازشان پرسیده میشود، بیشترشان کار به خصوصی انجام نداده اند و فقط کارهای روزانه شان را انجام داده اند. بعضی ها هم کار مفیدی انجام داده اند اما دلیلی که برای آن می آورند مناسب نیست.
اندکی به کارهایی که امروز انجام داده ای فکر کن و برای کارهای خوب و بدی که انجام داده ای دلیلی که برایشان داری مناسب و قانع کننده بوده است؟؟؟
شاید متوجه شد باشید آن دلیل قانع کننده همان هدفی است که ما در پیش می گیریم. مثال کوچکی میزنم خوب مثلا کتاب خواندن امر بسیار زیبایی است و ذهن ما را بسیار آماده می سازد اما آیا فاییده ای هم دارد؟ باید به این فمر کنیم که دلیل کتاب خواندن ما چیست؟ایا فقط کتاب می خوانیم تا اوقات فراغتمان پر شود؟ یا برای امتحانی که در پیش داریم؟نه! باید کتاب بخوانیم تا به اطلاعاتمان اضافه شود و روی ما تاثیر بگذارد و بتوانیم در زندگی از آن استفاده کنیم.
این مثال کوچک برای اهداف و کارهای کوچک زندگیمان بود ولی در آینده میخواهی چه راهی را در پیش بگیری؟ پاسخ این پرسش تایین کننده ی هدف اصلی زندگی ما است. انسان ها باید همیشه هدف های اصلی خود را انتخاب کنند و تمام تلاش را بدانند تا به آن برسند.
متاسفانه امروز عده ای از دانش آموزان هدف خودشان را دانشگاه رفتن قرار داده اند. یعنی سعی و تلاش بسیار می کنند و خودشان را به آب آتش می زنند تا به دانشگاه بروند و وقتی به آن جا می رسند فکر میکنند همه چیز تمام شده است اما این تازه شروع همه چیز است.
این مثال پرنده ی کوچکی است که پرواز و شکار را بلد نیست. پرواز را می آموزد ولی راه میرود. با عقل جور در نمی آید اما اگر کمی دقت کنیم ما پس از سال ها تلاش درس کنار می گذاریم و زندگی جدید و خالی زا علم را آغاز می کنیم .
ما برای انتخاب هدف نیازمند اندیشیدن هستیم. باید علاقه و استعدادمان را کشف کنیم و سپس انتخاب کنیم کدام هدف و کدام راه مناسب تر است. ما باید یک هدف نهایی و داراز مدت داشته باشیم و برای رسیدن به آن هدف های کوچک تری را در نطر بگیریم.
پس از انتخاب هدف باید برنامه ریزی داشته باشیم. برنامه ریزی باید دقیق و قابل اجرا باشد. ما باید یک به یک اهداف کوچک را پشت سر گذاشته تا به هدف نهایی برسیم.
پس از ببرنامه ریزی ن.بت به عمل و تلاش است و اخر این که سعی کنیم هدف ها را بنویسیم و هر چند وقت یکبار آن ها را مرور کنیم تا هدف اصلی را از یاد نبریم.
موفق باشید
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم
؛ نه گفتن را گاهی آنقدر راحت به زبان میآوریم که کودک اولین کلمهای که به زبان
میآورد نه است و گاهی آنقدر برایمان گفتن این کلمه جادویی سخت میشود که فرزندمان
فکر میکند هر چیز که بخواهد بیتامل فراهم میشود.اما فارغ از این که ما چقدر
برای تامین خواستههای فرزندمان استطاعت داریم مرزهایی وجود دارد که نحوه و حدود
«نه» گفتن به کودکان را تعیین میکند.
سکه «نه» را زیاد خرج نکنید
موانع فشارها و بازدارندهها چیزهایی هستند که هر انسان به طور طبیعی آنها را تجربه
خواهد کرد، اما مانع تراشی بیش از اندازه کودکان را با مشکلات روحی مواجه میکند.
بیاعتماد به نفس و حس سرخوردگی از آن جمله است. به قول معروف درشتی و سختی هم در
«نه» است. روانشناسان تربیتی مخالفت و موافقت بیش از اندازه را توصیه نمیکنند.
شادی موسوی روانشناس خانواده معتقد است نه گفتن بیش از حد میتواند بچهها را
منفی باف بار بیاورد و در مورد همه چیز پیشداوری منفی به آنان بدهد، چنان که
موافقت بیش از اندازه نیز میتواند آنان را در فضایی غیرواقعی پرورش دهد و
انتظارات آنان را به طور فزایندهای بالا ببرد در حالی که کودک در دنیای واقعی با
موافقتها و مخالفتهای بسیاری مواجه خواهد شد که باید به طرز درست جواب و رفتار
مناسبی از خود نشان دهد.
والدین شدت مخالفت خود را با توجه به میزان اشتباهبودن یا خطرناکبودن رفتار کودک
تنظیم کنند، این سبب میشود کودکمیزان خطر کاری را که انجام میدهد بهتر درک کند
وی به والدین توصیه میکند برای راحتی و آسایش خود به کودک نه نگویید و سعی کنید
وقتی از این کلمه استفاده کنید که توجیه مناسبی نیز به همراه داشته باشد. مثلا فقط
به علت این که حوصله ندارید به درخواست بازی کودک جواب نه ندهید. فقط به دلیل این
که خانه را تازه مرتب کردهاید او را از بازی با عروسکش محروم نکنید و این که
کودکتان گریه میکند ساعت خواب و غذای او را بهم نزنید.
یک کلام ختم کلام
موسوی تحمل و درک کودکان از مخالفتها و موافقتها را متغیر میداند و میافزاید:
به نوزادی که برای شیر یا تغییر لباس یا سرما و گرما یا در آغوش کشیدن شما گریه میکند
نمیتوانید نه بگویید، در حالی که دو سه سال بعد این کودک تحمل و درک بیشتری برای
شنیدن این کلمه دارد، خواستههای او نیز متفاوت و گاه زیاده از حد میشود. کودکان
در دو سالگی کارهای خطرناک میکنند و نه میشنوند، این دوران زمان تجربیات شخصی و
استقلالطلبی کودکان است که نههای جدیتری را میطلبد.
وقتی نه را دور میزنیم
همیشه مجبور نیستیم به کودک نه بگوییم. گاهی میشود او را در موقعیت مثبت قرار
داد. مکانی کم خطر که تمام چیزها برای تجربه کردن مجاز باشد.لب گزیدن، با سر علامت
نفی را به کودک فهماندن و فقط یک اخم و چشم غره کوچک میتواند کار نه را گاهی
موثرتر از آن انجام دهد.گاهی اوقات فقط کافی است کودک تقویتکنندههای مثبت را
دریافت نکند. لبخند، آغوش یا یک کلام تشویقآمیز وقتی نباشد کودک میفهمد کاری که
انجام داده درست نبوده است.
یکی از روانشناس خانواده تاکید میکند: اگر نه گفتن شما برای نخوردن یک
شکلات به همان شدت نه گفتن برای دست زدن به پریز برق باشد منظور خود را درست
نرساندهاید. وی توصیه میکند والدین شدت مخالفت خود را با توجه به میزان اشتباهبودن
یا خطرناکبودن رفتار کودک تغییر دهند؛ این سبب میشود کودک میزان خطر کاری را که
انجام میدهد بهتر درک کند.
تولد یک لجباز
قبلا گفتیم که نه را زیاد از حد به کار نبرید و اکنون به رفتار کودکان لجباز که با
شنیدن هر بار کلمه نه بر کار خود پافشاری میکنند نگاهی میاندازیم:
وقتی به دختر کوچولویت میگویی قیچی را بگذار زمین چنان رفتار میکند که انگار
چیزی نشنیده است. او ۴ سال دارد و همه چیز را بخوبی میداند، اما سعی میکند به روی خودش
نیاورد. او آنقدر به این کار ادامه میدهد و حتی وانمود میکند که دارد با قیچی
موهای عروسک دختر عمویش را میچیند که مادر بلند شود و برود با عصبانیت قیچی را از
دست او بگیرد و آن وقت است که قهر و گریه را پیش میگیرد. مادرش میگوید او به
خاطر لجبازی این کار را میکند.
برای جلوگیری از این رفتار باید در شرایط مختلف نوع گفتوگوی خود و کودک را تغییر
دهید و او را در موقعیت جدیدی قرار دهید. مثلا: بیا به جای قیچیکردن موهای عروسک
موهای او را با گلسر خوشگل کن!شرایط را برای کودک توضیح دهید: تو به اندازه کافی
عروسک داری، اگر میخواهی اصرار کنی که عروسک میخواهی از جلوی هیچ مغازه اسباببازیفروشی
رد نمیشویم!
قوانین و محدودیتها را قاطعانه و بدون دعوا پیگیری کنید. مثلا اگر غذا نمیخوری
شیرینی هم نمیتوانی بخوری. یا اگر درس نمیخوانی رفت و آمد به خانه دوستانت هم
ممنوع است.به حرف کودک گوش دهید و اگر دلایل منطقی داشت حرف او را بپذیرید تا او
نیز در عوض لجبازی و جار و جنجال به دلایل منطقی برای پیشبرد اهدافش فکر کند
موفقیت دستیابی به اهداف است و هر چیز غیر از آن حاشیه است. این کشفی فوقالعاده در همه تاریخ بشریت است. زندگی شما زمانی به زندگی فوقالعادهای تبدیل میشود که خواستههای خود را دقیقا مشخص کنید، برنامهای برای دستیابی به آنها تعریف کرده و هر روز بر آن کار کنید.
فرایند تعیین هدف
1. خواستههای خود در هر حوزه کلیدی زندگی را دقیقا مشخص کنید.
کار خود را با ایدهالگرایی
آغاز کنید. تصور کنید هیچ محدودیتی برای تحقق خواستههایتان و آنچه میخواهید
باشید، داشته باشید و انجام دهید، وجود ندارد. تصور کنید که زمان و پول لازم، همه
دوستان و رابطهها و تحصیلات و تجارب لازم برای تحقق اهداف تعیین شده را در اختیار
دارید.
فرض کنید میتوانید چوبی جادویی را تکان داده و در هر چهار حوزه کلیدی زندگی، کاملا موفق شوید. اگر زندگی شما در این حوزهها از هر نظر کامل بود، چه شکلی داشت؟
1. درآمد: میخواهید امسال، سال آینده و پنج سال دیگر درآمد شما چقدر باشد؟
2. خانواده: دوست دارید سبک زندگی خود و خانوادهتان
چگونه باشد؟
3. سلامتی: اگر از هر نظر سالم باشید، چه فرقی با
امروزتان دارید؟
4. ارزش خالص: مایلید در طول زندگی کاری خود چه مقدار
پول پسانداز کنید؟
سه روش هدف گذاری
همین الان و در کمتر از
30 ثانیه سه هدف مهم زندگی خود را بنویسید. سریعا این کار را انجام دهید.
نحوه عکسالعمل شما به این «روش سریع نوشتن فهرست سه
هدف»، تصویر دقیقی از خواستههای شما در زندگی به دست میدهد.
2. آنها را بنویسید
باید اهدافتان را
بنویسید. آنها باید واضح، مشخص، با جزئیات دقیق و قابل اندازهگیری باشند. باید
اهدافتان را طوری بنویسید، انگار اولویت آنها را مشخص کردهاید تا کارخانهای با
شرایط عالی آنها را بسازد. در هر مورد، توضیحات شفاف و جزئی ارائه کنید. تنها 3
درصد افراد بالغ، اهداف خود را مینویسند و سایرین برای آن 3 درصد کار میکنند.
3. مهلتی تعیین کنید
ذهن ناخودآگاه شما از
مهلتها به عنوان «سیستم فشار» برای هدایت خودآگاه و ناخودآگاه شما برای دستیابی
به اهداف تعیینشده استفاده میکند. اگر هدفتان بزرگ است، ریزمهلتهایی تعیین
کنید. اگر میخواهید به استقلال مالی دست یابید، میتوانید هدفی 10 تا 20 ساله
برای خود در نظر بگیرید و سپس هر سال، آنرا به اهداف کوچکتری تقسیم کنید، به این
ترتیب میفهمید که سالانه چه مقدار پول برای پسانداز و سرمایهگذاری در اختیار
دارید. اگر به دلایلی در موعد مقرر به اهداف
خود نرسیدید، مهلت جدیدی برای خود تعیین کنید. هیچ هدف غیرمنطقی وجود ندارد، این
مهلتها هستند که غیرمنطقی هستند.
4. موانعی که برای دستیابی به اهدافتان باید بر آنها غلبه کنید را مشخص
کنید.
چرا قبل از این به
اهداف خود نرسیدهاید؟ تئوری محدودیتها میگوید: همیشه عامل محدودکننده یا
محدودیتی وجود دارد که سرعت دستیابی به اهداف را تعیین میکند. محدودیت شما چیست؟
قانون 20/80 در مورد محدودیتها صدق میکند. 80 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان باز میدارد، درون خودتان است و عبارتند از کمبود مهارتها، کیفیت یا دانش. تنها 20 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان باز میدارد، در محیط خارج است. همیشه از خودتان شروع کنید.
5. دانش، اطلاعات و مهارتهایی که برای دستیابی به اهدافتان نیاز دارید را
مشخص کنید.
مخصوصا مهارتهایی که
برای قرار گرفتن در میان 10 نفر برتر حوزه کاری خود لازم دارید را مشخص کنید. ضعیفترین
مهارت کلیدی شما، بیشترین درآمد و موفقیت را برایتان بههمراه دارد. با کار کردن
بر مهارتی که بیشتر از سایر مهارتها باعث عقب افتادن شما شده است، پیشرفت بیشتری
خواهید داشت. کدام مهارت در صورت بهتر شدن، بیشترین کمک را در دستیابی به مهمترین
هدف به شما خواهد کرد؟ این مهارت هر چه هست، آن را بنویسید، برنامهای طراحی کنید
و هر روز روی آن کار کنید.
6. افرادی که با کمک و همکاری آنها قادر به دستیابی به اهدافتان هستید را مشخص کنید.
فهرستی از همه افرادی که برای دستیابی به اهداف باید با آنها یا در کنار آنها کار کنید را مشخص کنید. این کار را با اعضای خانواده خود شروع کنید که به همکاری و حمایت آنها نیاز دارید. رئیس، همکاران و زیردستان خود را نیز به این فهرست اضافه کنید. مخصوصا، مشتریانی را مشخص کنید که برای فروش میزان کافی از محصولات و خدمات خود و کسب پول موردنظر به حمایت آنها نیاز دارید.
برای دستیابی به اهداف بزرگ، به کمک و حمایت افراد زیادی احتیاج دارید. حضور یک شخص کلیدی در زمان و مکانی خاص در زندگی شما، همه چیز را تغییر میدهد. موفقترین افراد کسانی هستند که بزرگترین شبکهها را از سایر افراد شکل داده و حفظ میکنند، افرادی که میتوانند به آنها کمک کنند و آنها نیز میتوانند در عوض به این افراد کمک کنند.
7. فهرستی از همه کارهایی تهیه کنید که برای دستیابی به اهداف باید انجام
دهید.
موانعی که باید بر آنها
غلبه کنید، دانش و مهارتی که باید ارتقا دهید و افرادی که به همکاری آنها نیاز
دارید را با هم ترکیب کنید. فهرستی از همه گامهای قابلتصوری تهیه کنید که برای
دستیابی به اهداف باید از آنها پیروی کنید.
وقتی فهرستی از همه موارد لازم برای دستیابی به اهداف تهیه کردید، میفهمید که این هدف خیلی سادهتر از آنچه تصور میکردید، قابل دسترسی است. «سفر چند هزار کیلومتری با اولین قدم آغاز میشود.» میتوانید با اضافه کردن یک آجر در هر زمان خاص، بزرگترین دیوار دنیا را بسازید.
8. فهرست خود را در قالب یک برنامه سازماندهی کنید.
این فهرست را با مرتب
کردن گامهایی سازماندهی کنید که ترتیب و اولویت آنها را مشخص کردهاید.
قبل از هر کاری، باید چه کار دیگری را و با چه ترتیبی
انجام دهید؟ چه چیز مهمتر و چه چیز کم اهمیتتر است؟
قانون 20/80 میگوید که 80 درصد نتایج، نتیجه 20 درصد فعالیتهای شماست. قانون 80/20 میگوید که اولین 20 درصد زمانی را که به برنامهریزی اهدافتان و سازماندهی برنامهتان میگذرانید، به اندازه 80 درصد زمان و تلاش لازم برای دستیابی به اهداف ارزشمند است. برنامهریزی بسیار مهم است.
9. برنامهای تهیه کنید.
فهرست خود را از ابتدای
شروع کار تا دستیابی به هدف، در قالب مجموعه ای از گامها سازماندهی کنید.
• پیشاپیش برای هر روز، هفته و ماه برنامهریزی کنید.
• در ابتدای هر ماه برای آن ماه برنامهریزی کنید.
• آخر هر هفته برای هفته بعد برنامهریزی کنید.
• هر روز عصر برای روز بعد برنامهریزی کنید.
هرچه در برنامهریزی فعالیتها دقیقتر و جزئینگرتر باشید، کارهای بیشتری را در زمان کمتری به انجام میرسانید. قانون این است که هر یک دقیقهای که صرف برنامهریزی میشود، باعث صرفهجویی 10 دقیقهای در فعالیتهای اجرایی میشود. بدین معنی که با برنامهریزی پیشاپیش روزها، هفتهها و ماهها، 1000 درصد بازگشت سرمایه زمانی دارید.
10. مهمترین کار هر روز خود را مشخص کنید.
با استفاده از قانون
20/80، اولویت های فهرست خود را مشخص کنید. این سوال را از خود بپرسید: «اگر فقط بتوانم یکی از کارهای این فهرست را
انجام دهم، کدام فعالیت از همه مهمتر است؟» پاسخ این سوال هرچه هست، عدد «1» را
کنار آن بنویسید.
سپس از خود بپرسید: «اگر بتوانم یک کار دیگر از این فهرست را هم انجام دهم، کدام مورد بیشترین ارزش صرف زمان را دارد؟» سپس عدد «2» را کنار آن فعالیت بنویسید و این کار را تا زمانی ادامه دهید که 7 فعالیت مهم بهترتیب اولویت مشخص شده باشد.
سوال دیگری که میتوانید از خود بپرسید این است که: «اگر بتوانم تمام طول روز فقط یک کار را انجام دهم، کدام فعالیت بیشترین ارزش را برای من و اهدافم دارد؟»
11. عادت به نظم شخصی را در خود ارتقا دهید.
وقتی مهمترین وظیفه
خود را مشخص کردید، صرفا بر همان وظیفه تمرکز کنید تا آن را 100 درصد به انجام
برسانید.
توانایی شما برای انتخاب مهمترین وظیفه و کار روی آن بدون انحراف یا حواسپرتی، کیفیت و کمیت خروجی و بهرهوری را دو یا سه برابر میکند.
انجام یک کار در زمان واحد، یکی از قدرتمندترین تکنیکهای مدیریت در همه دورانهاست و بدین معنی است که وقتی کاری را آغاز میکنید، از هر نوع حواسپرتی اجتناب کرده و آنقدر به آن کار میپردازید تا کار تمام شود. وقتی به انجام کامل کارها عادت کردید، دو، سه و حتی پنج برابر سایر افراد درآمد کسب میکنید.
12. تجسم اهداف را تمرین کنید.
اهدافتان را چنان
ببینید انگار قبلا به آنها دست یافتهاید. خود را در حال لذت بردن از این اهداف
بهنتیجهرسیده مجسم کنید. اگر هدف شما خرید یک اتومبیل خاص است، خود را در حال
رانندگی با آن اتومبیل مجسم کنید. اگر این هدف رفتن به تعطیلات است، خود را در آن
تعطیلات مجسم کنید. اگر این هدف خانه زیبایی است که در رویای آن هستید، خود را در
حال زندگی در آن خانه مجسم کنید.
در تجسم، چند دقیقه را به ایجاد احساسی اختصاص دهید که دستیابی موفقیتآمیز به هدف در شما ایجاد میکند. یک تصویر ذهنی که با احساس همراه باشد، اثر بزرگی بر ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما دارد.
13. تمرین هدفگذاری
یک صفحه کاغذ بردارید و
واژه «اهداف» را بالای آن بنویسید و تاریخ امروز را درج کنید. خود را موظف کنید که
حداقل 10 هدفی که میخواهید در سال آینده یا در آینده قابل پیشبینی به آنها دست
یابید را بنویسید. هر هدف را با کلمه «من» شروع کنید. بعد از آن یک فعل عملی
بیاورید که مانند ارسال فرمانی از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه عمل میکند.
اهداف خود را با فعل زمان حال بنویسید، گویی قبلا به آنها دست یافتهاید. اگر هدف
شما این است که مقدار معینی پول در سال مشخصی بهدست آورید. باید بگوئید: «من این
مقدار پول را تا آخر امسال بهدست میآورم.»
اگر هدف شما این است که اتومبیل جدیدی بخرید باید بگوئید: «من ماشین جدید .... را تا تاریخ ..... میخرم.»
نهایتا، وقتی اهدافتان را مینویسید، همیشه آنها را با لحن مثبت بنویسید. به جای اینکه بگوئید: «سیگار کشیدن را ترک خواهم کرد»، بگوئید: «من غیرسیگاری هستم.»
همیشه اهداف خود را طوری بیان کنید انگار قبلا به واقعیت پیوستهاند و قبلا آنها را انجام دادهاید. این کار ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما را فعال میکند تا واقعیت خارجی را طوری تغییر دهند که با فرمانهای درونی شما سازگار باشد.
14. براساس هدف مشخص و اصلی خود تصمیمگیری کنید.
وقتی فهرستی از 10 هدف
خود تهیه کردید، این سوال را از خود بپرسید: «اگر بتوانم چوب جادویی را تکان دهم
و ظرف مدت 24 ساعت به یکی از اهداف این فهرست دست یابم، کدام هدف مثبتترین اثر را
بر زندگی من دارد؟»
دایرهای دور هدفی بکشید که پاسخ این سوال است. سپس این هدف را بالای صفحه سفید دیگری بنویسید.
1. آن را شفاف و با جزئیات دقیق بنویسید.
2. مهلت یا اگر لازم است ریزمهلتهایی برای دستیابی به این هدف تعیین کنید.
3. موانعی که برای دستیابی به هدف باید بر آنها غلبه کنید و مهمترین موانع داخلی و خارجی را مشخص کنید.
4. دانش و مهارتهایی که برای دستیابی به هدف به آنها احتیاج دارید و مهمترین مهارتی که باید در آن خبره شوید را مشخص کنید.
5. افرادی که به کمک و همکاری آنها احتیاج دارید را مشخص کنید و فکر کنید چه کاری میتوانید انجام دهید که شایسته کمک آنها باشید.
6. فهرستی از همه کارهایی که برای دستیابی به هدف باید انجام دهید، تهیه کنید. هر موضوع جدیدی که به ذهنتان میرسد را به این فهرست اضافه کنید.
7. فهرست خود را بر اساس ترتیب و اولویت سازماندهی کنید و کارهایی که باید اول انجام دهید و مهمترین کار را مشخص کنید.
8. با سازماندهی فهرست در قالب اولین تا آخرین گام، برنامهای تهیه کنید و سپس هرروز روی آن کار کنید.
9. هدف خود را در قالب فعالیتهایی برنامهریزی کنید که برای دستیابی به هدف باید آنها را روزانه، هفتگی و ماهانه انجام دهید.
10. اولویتهای فهرست خود و مهمترین کارهایی که هر روز میتوانید انجام دهید تا با سرعت بهسوی هدف بشتابید را مشخص کنید.
11. خود را موظف کنید که فقط روی مهمترین کار امروز متمرکز شوید تا آن را 100 درصد به نتیجه برسانید. انجام تکتک و مجزای کارهای مهم را تمرین کنید.
نتیجهگیری
از پیش به خود قول بدهید
هر اتفاقی بیافتد، از کارتان دست نمیکشید. مقاومت به معنی داشتن نظم شخصی در
کارهاست. هربار که مقاومت کرده و بر شکستها و ناامیدیهای غیرقابلاجتناب غلبه میکنید،
حس میکنید قویتر و بهتر شدهاید. شخصیت قویتر و عمیقتری پیدا میکنید و
اعتمادبهنفس و عزتنفستان افزایش مییابد.
هدف شما این است که به تدریج «توقفناپذیر» شوید. خواسته خود را دقیقا مشخص کنید، آنرا بنویسید، برنامهای طراحی کنید و هر روز روی آن کار کنید. اگر این کار را آنقدر انجام دهید که به عادت تبدیل شود، در هفتهها و ماههای کمتری کارهایی بیشتر از آنچه مردم در طول چندین سال انجام میدهند، انجام خواهید داد. همین امروز آغاز کنید.
دلیل دروغگویی:
1- می خواهیم ار درگیری پرهیز کنیم.
2- نمی خواهیم باعث خشم یا صدمه کسی بشویم.
3- می خواهیم کسی را تخریب یا روحیه اش را تضعیف کنیم.
4- می خواهیم احترام و تحسین دیگران را جلب کنیم.
5- دوست داریم به قدرت بیشتری برسیم.
6- نمی خواهیم با حقیقت تلخی درباره خودمان روبرو شویم.
7- دوست نداریم به اشتباهات مان اعتراف کنیم.
8- می خواهیم فعلا روی قضیه ای را بپوشانیم، به این امید که شاید بعدا اوضاع بهتر شود.
9- دورغ گویی نقطه شروع انحطاط فرد ، خانواده ، جامعه و ملت است.
آن که قانون کائنات را زیر پا می گذارد مجازات می شود،
به حقیقت مجازات می شود.
شخصی که کاری ناپسند انجام می دهد و یا قانون شکنی می کند ، زمانی که در موقعیت بازخواست قرار می گیرد با ابراز دروغ ، می کوشد تا زشتی کار خویش را بپئشاند و دیگری را فریب و نیرنگ زدن از راه تغییر ماهیت عمل به گفتار موجب می شود تا شخص در جایگاهی قرار گیرد که عیب و عاری بر او نیست.
اصل کذب و دورغ در گفتار است.
ماهیت دروغ فریب دیگری است.
دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی و چه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود.
ملاک شناخت دروغ :
شخصی هر گاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است.
عوامل دروغگویی :
قرآن منشا دروغ را شیطان و ابلیس می داند.
شیاطین و یاران ابلیس الهام کنندگان دروغ هر دروغگویان هستند.
حسادت عامل دروغ : (برادران حضرت یوسف (ع) )
دروغگویی ریشه در گناه دارد.
وای بر هر دروغگوی گناهکار.
دروغ در جامعه مهمترین عامل افزایش ناهنجاری ها و حریم شکنی ها و قانون شکنی هاست.
"نخستین کسی که از دروغ زیان می بیند خود دروغگوست."
راست بگو اگر چه در کوتاه مدت به ضرر توست ولی در آینده به نفع تو خواهد بود.
چطور می شود که دیگر دروغ نگوییم؟
تمرین اول: سعی کنیم به مدت 5ساعت هیچ دروغی نگوییم!از همین الان شروع کنیم.
تمرین دوم: تعداد دروغ هایی که در یک روز می گوییم را بنویسیم و هر روز از تعداد آن کم کنیم تا به صفر برسد.
تمرین سوم: دروغ ها و دلایل گفتن آنها را بنویسیم.
تمرین چهارم: از یکی از دوستان قابل اعتماد خود بخواهیم که مچ گیری مثبت انجام دهد. یعنی وقتی می خواهیم دروغ بگوییم به ما تذکر دهد.
تمرین پنجم: به عواقب دروغ فکر کنیم و کاری انجام ندهیم که مجبور شویم به خاطر آن دروغ بگوییم.
تمرین ششم: هر روز از خدا بخواهیم تا یاری مان کند و در هنگام خواب از او تشکر کنیم.
تمرین هفتم: سعی کنیم به یک باور تبدیل کنیم که دیگر هیچ وقت دروغ نخواهیم گفت.
حرف آخر:
هر راست نباید گفت جز راست نباید گفت
از دروغ کوچک و بزرگ بپرهیزید (شوخی یا جدی) زیرا آدمی وقتی دروغ کوچکی گفت جرات می کند دروغ بزرگ نیز بگوید.